Skip to main content

نظریه انتخاب وقتی مؤثرتر واقع می‌شود که از آن در جهت پیشگیری استفاده شود (طبق نظریه انتخاب خودِ ما هستیم که تمام اعمالمان از جمله احساس بدبختی‌مان را انتخاب می‌کنیم، دیگران نه می‌توانند ما را خوشبخت کنند و نه بدبخت). اگر به کسانی که مشکلات رابطه‌ای قدیمی دارند یا اگر به مشکلات رابطه‌ای کهنه‌ی خودتان نگاه صادقانه‌ای بیندازید، می‌بینید عده‌ی کمی می‌توانند برای تک تک مشکلات راه حل خوبی پیدا کنند. در اکثر موارد، مشکلات مزمن می‌شوند و هیچ وقت حل نمی‌شوند و بالاخره با کمتر کردن توقعات‌مان از رابطه‌ها به یک زندگی مشترک ناشاد تن می‌دهیم. در مورد فرزندان نیز همین کار را می‌کنیم. ما سرخوردگی و ناامیدی خود را با طرد کردن آنها نشان نمی‌دهیم بلکه انتظارات متقابل خود از یکدیگر را کمتر و کمتر می‌کنیم.

اکثر ما با پیروی از این اعتقاد که صلاح فرزندان‌مان را می‌دانیم با تنبیه و تشویق سعی می‌کنیم آنها را وادار کنیم کاری را که به نظر ما درست است انجام دهند. بعد آن قدر بر این کار اصرار می‌ورزیم که روابط‌مان با آنها خراب شود بدون آنکه بتوانیم کاری کنیم تا به جایی که می‌خواهیم برسند. حتی اگر فرزندانمان موفق شوند و به جایی برسند که می‌پنداریم درست است چون آنها را مجبور کرده‌ایم به آنجا برسند، نزدیکی و صمیمیتی را که اکثر آدم‌ها خواهانش هستند از دست می‌دهند. در رابطه با فرزندپروری براساس نظریه انتخاب نمی‌توان تجویزهای روزانه ارائه کرد بلکه می‌توان گفت که مثلاً اگر فرزندتان نافرمانی کرد و رفتار ناشایستی انجام داد، اگر خیلی آرام و بدون داد و فریاد از او بخواهید به اتاقش برود یا روی صندلی بنشیند مؤثر خواهد بود و لطمه‌ای به رابطه‌تان نمی‌زند. وقتی از او می‌خواهید به اتاقش برود بگویید «وقتی آرام شدی از اتاقت بیا بیرون. دوست دارم درباره‌ی اتفاقی که افتاد با هم حرف بزنیم و ببینیم می‌توانیم کاری بکنیم که دوباره اتفاق نیفتد. البته اگر نمی‌خواهی حرف بزنی هم اشکالی ندارد. من آرامش خود را حفظ می‌کنم تا آرام شوی.» و وقتی فرندتان از اتاقش بیرون می‌آید با او خوش رفتاری کنید تا بفهمد همه چیز تمام شده و ناراحتی‌ها برطرف شده است.

محور و قلب هر رابطه‌ی خوبی، خلاقیت است. کارهای غیرمنتظره بکنید. وقتی بچه‌های خردسال الم شنگه راه می‌اندازند من هم مثل آنها تظاهر می‌کنم به گریه کردن و الم شنگه راه می‌اندازم. آنها خیلی تعجب می‌کنند و شروع می‌کنند به خندیدن یا سراغ من می‌آیند و آرامم می‌کنند. بعد به آنها می‌گویم که چقدر از این کارشان خوشم می‌آید. آنها معمولاً خواسته را فراموش می‌کنند و یادشان می‌رود چه کار می‌کرده‌اند. من هم آن را به یادشان نمی‌آورم. گاهی اوقات که می‌خواهند زیر گریه بزنند، کمی نظریه انتخاب به آنها یاد می‌دهم. مثلاً به آنها می‌گویم « هم الان می‌توانی گریه کنی هم بعداً. کدام را می‌خواهی؟» به این ترتیب می‌فهمند که گریه و زاری هم یک انتخاب است و احتمالاً یک انتخاب بد. این جمله آنها را وادار می‌کند بفهمند که اگر بخواهند می‌توانند گریه نکنند.

 

فرزندپروری بر مبنای نظریه انتخاب

فرزندپروری بر مبنای نظریه انتخاب

عشق را به هیچ رفتار خاصی منوط نکنید. برای فرزندانتان روشن کنید که به هر حال عاشق آنها هستید، هر چند اگر نافرمان شوند، عشق ورزیدن به آنها سخت می‌شود. بهترین راه برای نشان دادن عشق خود به فرزندانتان این است که همیشه آماده حرف زدن و گوش دادن باشید. به این ترتیب حق اظهار نظر خواهید داشت و وقتی با اعمال آنها مخالف هستید، حق دارید مخالفت خود را نشان بدهید. ولی مدام مخالفت خود را به رخ فرزندانتان نکشید، دو بار کافی است. البته وقتی فرزندانتان از شما در زمینه‌ای که با آن مخالف هستید کمک می‌خواهد، عشق ورزیدن به او سخت می‌شود.

در مورد کودکان توصیه بهتر از دستور است. بدون آنکه بیش از حد غرق آینده‌ی فرزندتان شوید سعی کنید نزدیکی خودتان با او را حفظ کنید. این کار به اندازه توصیه کردن، مفید است. توصیه‌های خود را تکرار نکنید و نق نزنید. او همان دفعه‌ی اول توصیه شما را شنیده است و می‌داند چه توقعی دارید. گذشته‌های ناموفق او را دوباره رو نکنید. گذشته‌ها گذشته است و اشاره کردن به آن فایده‌ای جز تفرقه ندارد.

فرزندپروری بر مبنای نظریه انتخاب

فرزندپروری بر مبنای نظریه انتخاب

اما پرداختن به موفقیت‌های قبلی، کار خوبی است. ما از شنیدن موفقیت‌های قبلی خود از زبان دیگران دیرتر خسته می‌شویم. وقتی فرزندتان خیلی کوچک است، به او بفهمانید که بسیاری از اشتباهات او قابل جبران یا قابل قبول هستند. به او حالی کنید که معدود اعمال و رفتاری وجود دارند که اصلاً قابل جبران و قابل پذیرش نباشند. خودتان را آدمی نشان بدهید که همیشه آماده کمک کردن است ولی قصد ندارید کارهای او را انجام بدهید. عاشق فرزندتان باشید ولی اجازه بدهید قدری دست و پا بزنند.

رابطه‌ی مبتنی بر نظریه‌ی انتخاب به دنبال برقراری اعتماد است. پدر و مادر نمی‌توانند خیلی زود رفتارهایی را شروع کنند که فرزندان را تشویق می‌کند به آن اعتماد کنند. اعتمادسازی یعنی به فرزندان خود بفهمانیم هر کاری بکنند یا هر حرفی بزنند طردشان نخواهیم کرد. البته وقتی بچه‌ها وارد مقطع نوجوانی می‌شوند انجام این کار دشوارتر می‌شود با این حال بهتر است فرزندانمان را طرد نکنیم. منظور من این نیست که آنان را در زمینه‌هایی که با آنها مخالف هستید حمایت کنیم. طرد نکردن و حمایت نکردن با هم فرق دارند. بچه‌ها خیلی راحت متوجه این فرق و موضع شما می‌شوند.

 

والدین پیرو نظریه انتخاب از سه سالگی به فرزندان خود یاد می‌دهند که مسئولیت انتخاب‌هایشان را بر عهده بگیرند. البته مسئولیت‌پذیری به معنای تنبیه نیست. حداکثر کنترلی که باید روی بچه‌ها اِعمال کنید این است که آنها را داخل اتاقشان بفرستید. در تربیت مبتنی بر نظریه انتخاب، تنبیه جایی ندارد. تنبیه فاصله‌ی والدین و کودکان را بیشتر می‌کندتقریباً تمام بچه‌های تنبیه شده، وقت و انرژی ارزشمند خود را صرف فرار از تنبیه یا مقاومت در برابر آن می‌کنند؛ وقت و انرژی با ارزشی که می‌توانند آن را صرف گسترش زندگی خود و ارضای نیازها کنند. کودکان تنبیه شده، محدوده‌ی زندگی خود را تنگ می‌کنند و از مسئولیت‌پذیری طفره می‌روند. کودکان فقط باید طعم تبعات طبیعی انتخاب‌های خود را بچشند نه بیشتر.

 

 

یکی از برترین روش‌های درمان بیش فعالی، عدم تمرکز و  افزایش توان ذهن و به دست آوردن حافظه‌ای قوی که در نهایت موجب افزایش یادگیری می شود استفاده از خدمات نوروفیدبک است.

  در مرکز مشاوره و آموزش آگاهانه با استفاده از برترین خدمات و نوین ترین ابزارهابه وسیله ی آخرین متدهای علم پزشکی شما را در بالا بردن سطح عملکرد ذهن تان یاری میکنیم.

با ما تماس بگیرید

 

فرزندپروری

نظریه انتخاب

 

منبع: کتاب تئوری انتخاب   نویسنده: دکتر ویلیام گلاسر   مترجم: مهرداد فیروزبخت

 

دیدگاه خود را ثبت کنید